خواننده گرامی! فرایند این پژوهش قرآنی و درآمیختن با دیدگاههای عالمان بدینترتیب است: 1) بحثهای مرتبط با کودک 2) مربوط به نوجوان و 3) طرح پژوهشهای مرتبط با جوان.
و اما مباحث مربوط به کودک و کودکی: 1- نامگذاری (درشماره پیشین بحث شد) 2-تغذیه جسم و جان (شیردادن، شیرازه دو حیات) (در این شماره ملاحظه مینمایید) و آنچه در آینده در باب کودک خواهید خواند 3- رشد معنوی و طرح فطرت 4- آموزشهای مذهبی 5- الگوسازی رفتاری 6- آموزش عشق حقیقی و راستین 7- برخورد پیشوایان معصوم (ع) با کودکان 8- آرامش مربی 9- کودک و بازی 10- کودک و محبت 11- ضابطههای مهرورزی به کودک 12- تعلق به کودک و بایدها و نبایدهای قرآنی
اما ریز موضوعات مربوط به نوجوان و جوان، پس از پایان یافتن بحثهای کودک، طرح خواهد شد.
در شماره پیشین بعد از ذکر یک مقدمه و ضرورت رویکرد به قرآن در تربیت کودک تا جوانی، اولین بحث این مجموعه را مطرح کردیم. اهمیت نامگذاری و نقش تربیتساز آن از نگاه قرآن به اختصار طرح شد.
برای غنای هرچه بیشتر این سلسله، از سوره حمد قرآن کریم تا پایان سوره ناس (کل قرآن) بررسی و فعلاً و حدود هشتاد آیه که مرتبط با موضوع مورد نظرمان بود، استخراج شد و آنچه در ظواهر آیات –با دید محدود و ناتوان خود – مناسب با عنوان کلی گفتارها بود، استخراج کرده که با یاری خدا به تدریج، زینتبخش هر بخش، خواهیم کرد.
«والوالدات یرضعن اولادهنّ حولین کاملین لمن اراد ان یتّم الرّضاعة» (1)
«مادران، فرزندانشان را دو سال کامل، شیردهند، ویژه آنان که بخواهند (حق) شیردادن را کامل کنند.»
شیـــر او شیـرازه روح مـن اسـت دست و پایش آه، مجروح من است(2)
جسم و جان، در ساختار شخصیت کودک امروز و جوان فردا و تأمین کمالات انسانی او، احتیاج به تغذیه صحیح سالم، کامل و بی نقص دارد. کمبود هر ماده حیاتی لازم در غذای جسم و روح، موجبات ضعف و نقصان بدن و جان و روح جوان آینده و کودک امروز را فراهم میکند.
گرچه تغذیه مناسب جسم و جان در تمام طول زندگی، حیاتی و لازم است، اما از آنجا که کودک به سرعت روند رشد و تکامل خود را میگذراند و همه سیستم جسم و روان او به ویژه سلولهای مغزی کودک در حال پیشرفت است، لذا ضرورت بیشتری در سنین خُردی احساس میشود.
«چون تنها بافت عصبی مغز و اعصاب است که از قانون تقسیم سلولی مثتثنی است و نوزادان، تمام سلولهای این بافت را با خود در بدو تولد به دنیا میآورند و در تمام طول زندگی حتی یک سلول مغزی یا عصبی نمیسازند. به این علت است که از بین رفتن این سلولها در اثر بیماری یا ضربه، قابل جبران نیست. مغز کودک بدون زیاد شدن سلول، رشد میکند و این کار در سه سال اول زندگی آنقدر سریع انجام میشود که تقریباً 90 درصد از رشد مغز بشر تا سه سالگی تمام شده است.»(3)
پس مسوولیت والدین خصوصاً در این دروه سه ساله بسیار سنگین است، که البته هم غذای جسم و هم غذای جان کودک از پاکی و کامل بودن چیزی کم نداشته باشد. و اگر کوتاهی شود معلوم نیست در سالهای دیگر زندگی بتوان جبران کرد. به گفته یکی از اندیشمندان، چگونگی تغذیه از لحاظ کیفیت و کمیت در حالات روانی نیز مانند دیگر اعضای بدن مؤثر است.
هارلو یکی از محققان روانشناس که تحقیقات گستردهای بر حالات نوزادان و کودکان انجام داده است و تأثیر عوامل اولیه زندگی را برای آزمایش در میمونها مورد بررسی قرار داده است، ملاحظه کرد که محرومیتهای اولیه میمونهایی که بهوسیله مادر تغذیه نشده بودند، در زندگی بعدی آنها ایجاد اختلال کرده است.(4)
«ان الله تبارک و تعالی لم یبح اکلا و لاشربا الا لما فیه المنفعة والصّلاح و لم یحّرم الاّ ما فیه الضّرر والتلّف والفساد»(5).
امام رضا (ع) فرمودهاند: خداوند هیچ خوردنی و آشامیدنی را حلال نکرده است مگر آنکه نفع و صلاح بشر در آن بوده است و هیچ یک را حرام نکرده مگر آنکه مایه زیان و مرگ و فساد است.(6)
اسلام در 14 قرن پیش، بعضی از نوشیدنیها و خوراکیها را حرام و ممنوع و مکروه اعلام کرده است، ولی در مکاتب غیر از اسلام، استفاده از آنها بلامانع است. با پیشرفت علم، امروزه مضرات بسیاری از آنها روشن شده است و بقیه آن هم با پیشرفت بیشتر علم و تکنولوژی، ظاهر خواهد شد. و این در حالی است که اثرات منفی جسمی این خوراکیها ثابت شده و هنوز مضرات و اثرات منفی که بر روی روح و روان آدمی میگذارد اندازهگیری نشده است. مثلاً مضرات الکل یا خون بر جسم و جان، از نظر اسلام یک قانون ثابت و کلی است، انسانی که از خوردن خون یا شراب پرهیز نمیکند، دارای قلبی تیره، قساوت بیاندازه، نامهربانی و بیعاطفه، بدخلق و قاتل و… میشود، این حالات روانی که نام بردیم و آنهایی که ذکر نشد، در هیچ لوله آزمایش و لابراتوار نمیشود اندازه گرفت، اما براساس تعالیم دینی، سخنان معصومین (ع) و تجربه و مطالعه بر رفتار انسانها قابل شهود است. «حتی این خصایص، در مطالعات روانشناسان کمتر گنجانده میشود. به نقل از دکتر محمدعثمان نجاتی، روانشناسان جدید به این دلیل که در تحقیقاتشان علوم تجربی را به کار میگیرند، از کنکاش در مورد بسیاری از پدیدههای مهم روانی که در محدوده مشاهده و آزمون نمیگنجد، دوری میکنند…. و از این واقعیت که میان ذات و حقیقت انسان (بعد معنوی) و حیوان تفاوت اساسی وجود دارد، غافل ماندهاند. و از بسیار پدیدههای رفتاری مهم انسانی که شامل جنبههای دینی و معنوی و ارزشهای والای انسانی است غافل ماندند و نتوانستندتأثیر عبادت و رفتار انسان و یا مسأله درگیری روانی میان انگیزههای جسمی و معنوی او را بررسی کنند. همچنین کیفیت هماهنگ کردن شخصیت انسان از طریق ایجاد توازن بین جنبههای مادی و معنوی او و موضات از این قبیل را، کنار گذاشتند.»(6)
اهمیت تغذیه روح و روان از درجه اهمیت بالایی برخوردار است، در بسیاری از موارد اگر جسم و بدن دچار اختلال تغذیهای یا مسمومیت غذایی شود، با مراقبتهای پزشکی قابل جبران است. ولی روان و مغزی که دچار اختلالات و انحرافات اخلاقی شد، بازگشت به سلامت، کار بسیار سخت و طاقتفرسایی است. در سوره قصص آیاتی راجع به مادر موسی و جریان تغذیه موسی (ع) آمده است که علاوه بر ذکر تاریخ، یادآوری اهمیت نقش تغذیه و اینکه این تغذیه از چه کانالی میباشد، تأکید شده است.
«و أوحینا الی امّ موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیمّ….»(7)
ابتدا خداوند به مادر موسی میفرماید، فرزندت را از شیره جان خود بنوشان! و شروع زندگیاش را با آغوش گرم و پرمهرت و از شیره جانت، از شیری که حلال و پاک و طاهر است روشنی بخش! ادامه آیه داستان به آب انداختن موسی و توکل مادر بر خداوند است وپس از آن ماجراهایی که برای موسی اتفاق افتاد، اما در ادامه آیات به آیهای میرسیم که میفرماید:
«و حرّمنا علیه المراضع من قبل….»(8) «و قبلاً شیر دایگان (دیگر) را بر او حرام کرده بودیم…»
کودک از امواج پرتلاطم نیل به قصر فرعون آورده میشود، چند ساعتی از آخرین نوشیدن شیرش میگذرد و بیتاب برای نوشیدن شیر است، گریه میکند و باز بیتابی! هر دایهای را برایش میآورند با وجود گرسنگی زیاد، قبول نمیکند و شیر او را نمیمکد، همه متحیر میشوند، این کودک را چه میشود که با وجود گرسنگی از سینه هیچ زنی شیر نمینوشد؟ اما مشیت الهی بر این است که موسی از هیچ شیر ناپاکی ننوشد.
طبق حکم خدا، مادر موسی به او میرسد و طفل عزیزش را در آغوش میگیرد و با آرامش و اطمینان او را شیر میدهد «فرددناهُ الی امّه کی تقرّعینها ولاتحزن و لتعلم انّ وعدالله حق …»(9). مشیت خدا بر این بود که این کودک از شیرهای دیگر که برایش تحریم تکوینی شده بود ننوشد، خدا نمیخواست این کودک از شیرهایی که آلوده به حرام یا آلوده به اموال دزدی، رشوه، جنایت و… است بنوشد، تا بتواند بر ضد همه این فسادها و ناپاکیها قیام کند و با سرمداران زر و زور مبارزه و ستیز کند.
بیشک تأثیرات تغذیه پاک و حلال بر روان و حالات و اخلاق انسان بسیار زیاد است که خداوند این چنین پافشاری بر نوع آن تغذیه دارد.
قابل ذکر و توجه است که: رزق به تنهایی عامل عمده و علت تامه و کامل در تحقق پلیدی نیست؛ والا زن فرعون – که از رزق فرعون ارتزاق میکرد – نباید روی سعادت ببینید؛ با آنکه در قرآن کریم، حضرت مریم و حضرت آسیه (زن فرعون) دو نمونه ایماندار، معرفی شدهاند. گاهی کفّه ترازوی انتخاب به یک سمت تمایل پیدا میکند. انسان در نهایت حرف اصلی را در انتخاب میزند. در این زندگی کشمکشها، روح را آماده انتخاب بهتر و اصلح میکند؛ به شرطی که معرفت خود را افزایش دهد و از پیشوایان هدایتگر بهره جوید. در جبهه مقابل هم افرادی بودهاند که فرزند یک پیامبر یا فرزند یک امام بوده و در اثر عواملی، به جبهه مخالفان پیوستهاند. به همین دلیل در قرآن کریم، دو نمونه از زنان برای ایمانداران ذکر میشوند و دو نمونه برای کفرپیشگان. نمونه کفرپیشگان، زن حضرت نوح و زن حضرت لوط است «ضرب الله مثلاً للذین کفروا امرأت نوح و امرأت لوط…»(10) و نمونههای نورگرایان حضرت مریم و حضرت آسیه. «و ضرب الله مثلاً للذین امنوا امرأت فرعون…»(11) اجتناب دادن فرزندان از رزق آلوده و دوستان گناهآلود، درشکوفایی فطرت آنها نقش چشمگیری دارد، که باید دلسوزان، رعایت کنند. در قیامت به اندازهای که افراد از نور هدایت بهرهمند بوده و یا میتوانستهاند بهرهور شوند ولی کوتاهی کردهاند، با آنها برخورد میشود.
عجب است که برای سلامت جسم خود و فرزندانمان از غذاهای آلوده و مشکوک و مسموم میپرهیزیم از نوع بستهبندی، کارخانه، مواد متشکله، تاریخ مصرف و… سؤال میکنیم و اطلاعات کسب میکنیم. ضمناً از دست چه کسی این غذا و خوراکی به ما میرسد، آیا طباخ و تهیهکننده آن سالم بوده، به مرض مسری دچار نبوده؟ مسلول نمیباشد؟ و به فرزندانمان تأکید میکنیم که از دورهگردهای خیابانی خوراکی نخرد و به همه کس اطمینان نکند. از ورود غذاهای ناسالم و فاسد به خانه و استفاده از آنها جلوگیری میکنیم اما از ورود غذاهای فاسد معنوی برای تخریب روح و روان فرزندانمان بیخبریم و شاید اهمالکار؟! از آوردن فیلمهای مسموم، عکسهای مبتذل و فاسد، رمانهای تخریبکننده و مأیوس کننده و تخیلی و کتابهای مخرب ذهن عزیزانمان غافلیم؟! آیا میدانیم با ورود این کانونهای فساد بنیان فکر و اندیشه فرزندان دلبندمان را متزلزل کردهایم و آیینه زلال و سفید و سعادت دنیوی و اخروی آنها را شکستهایم. آیا میدانیم نوشتههای مسموم و سخنان آموزشگران و یا افراد کجاندیش که غذای روح مردم را فراهم میکنند، کاخ اندیشه فرزندانمان را ویران میکنند و متأسفانه بر این ویرانی نمیتوان تکیه کرد.
از امام علی (ع) آمده است که: «چرا مردم هنگام غذا خوردن در شب، چراغ روشن میکنند تا با چشم خود ببینند که چه غذایی میخورند ولی در تغذیه روان و معنویت خود کوشش نمیکنند که چراغ عقل را با شعله علم برفروزند تا از غذای آلوده (معنوی) مصون بمانند و به عواقب و عوارض نادانی و گناه در عقاید و اعمال خود، گرفتار نشوند؟!(12)
تربیت و تغذیه صحیح جسم و روح موجب میل و کشش به خوبیها میشود. همان گونه که انسان سالم از خوردنی و نوشیدنی لذید و خوب لذت میبرد و طعم و مزه آنها را حس میکند و به طرف آنها کشیده میشود، افراد سالم فکری هم، به طرف نیکیها، حقایق، عدالت، خیر، وفای به عهد، کمک به دیگران و… تمایل دارند و از آنها لذت میبرند و برای رسیدن و به دست آوردن آنها تلاش میکنند. از حضور در محافل انس با معبود، حضور در پیشگاه بزرگان دین و اولیاءا… لذت میبرند، طعم و مزه مناجات برایشان خوشایند است، ادعیه و قرآن در نظرشان آب حیات است. و اما بالعکس، همانگونه که بیمار میل به خوراکیها ندارد، هرچند بسیار لذیذ باشد و به خاطر مرضش و شدت رنج و درد، از غذا لذت نمیبرد و طعم و مزه مطبوع غذا را نمیفهمد، انسان مادی و بیمار معنوی هم از غذاهای مطبوع معنوی و غذاهای مقوی روح سالم پرهیز دارد. حق و حقیقت برایش بیمزه است، از شیرینی پاکی، صداقت، دوستی، کمک به دیگران، ظلمستیزی، عبادت برای خدای یکتا، به سجده افتادن و خلوت با معبود، جان باختن در راه ارزشهای انسانی و… لذت نمیبرد، هیچ طعم و مزه خوشایندی برایش ندارد، چون دلباخته مظاهر این جهان است. اندیشهای که مریض نباشد نسبت به غذاهای مطبوع و خوشایند فکری، واکنش مثبت نشان میدهد و از ضدآن بیزار است و از همنشینی با نیکان و آنان که رنگ و بوی خدایی دارند لذت میبرند. و این دو دسته افرادی هستند که از کودکی همتغذیه و همتربیت متفاوت داشتهاند.
نتیجه: جسم و روان در ایجاد سعادتمندی و رشد و تکامل انسان محتاج تغذیه مناسب، سالم و پاک است وکمبود هر کدام از آنها موجب خلل و انحراف و اختلال جسم و روح است.
شیر مادر یکی از پررمز و رازترین پدیدههای الهی است. مواد تشکیل دهنده شیر به اراده خداوند حکیم و مهربان متناسب با رشد کودک تعبیه شده است و همراه با رشد کودک تغییر میکند.
کودک در حال رشد نیازمند تغذیه مناسب است. مادری که فرزندش را از بدو تولد در آغوش مهر میگیرد و از شیره جانش او را مینوشاند، هم به نیاز عاطفی او پاسخ گفته و هم نیازهای جسمی او را برطرف کرده است. و اگر غذای مکمل معنوی به این دو غذا اضافه شود و اضلاع آن کامل شود، به مثلث کاملی تبدیل میشود که در رشد کودک نقشآفرین است. مثلث تغذیه: جسم (شیر)، روح (آغوش و مهربانی) و معنویت (خواندن قرآن، گفتن ذکر، وضو گرفتن، خوردن خوراکیهای حلال و پاک، به یاد خدا بودن). در سهولت تربیت صحیح و بنای نسل پاک و صالح بهترین شالوده و بنا است.
شیر مادر که هم از نظر ارزش غذایی و بیولوژیکی و هم از نظر عاطفی و احساسی بهترین تغذیه است در جایگاهی نزدیک به قلب مادر تعبیه شده است و باعث میشود که کودک علاوه بر بهرهمندی از مزایای تغذیه
جسم، با شنیدن صدای تپش قلب مادر به آرامش خاصی دست یابد و این آرامش باعث ایجاد رضایت و شادابی مادر و نشاط و توانمندی پدر میشود.
و خانواده همان سکون و آرامشی که قرآن فرموده است را بهدست میآورد: «…. لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّة و رحمة…»(13)
مادر با رضایت و علاقه به تغذیه کودک میپردازد و فرزند در سایه این آرامش و در سایه تعلیمات و تربیت صحیح والدین بالنده میشود.
شیرمادر که هدیه بینظیر خدای مهربان است، شامل مواد آلومینوئیدی، چربی، قند و اندکی املاح و ویتامین است، که این نوع ترکیب در هیچ مادهای دیگر یافت نمیشود که جایگزین شیر مادر شود. در ماههای مختلف شیردهی ترکیبات شیر مادر همیشه در تغییر است، هرچه کودک بزرگ میشود مقدار مواد قندی و چربی شیر روبهکاهش است و در عوض به مواد آلومینوئیدی افزوده میشود. تا به حد رشد کافی برسد. خداوند در سوره بقره مدت شیردهی را بیان فرموده و به مادران توصیه نموده است که فرزندان خود را (در صورت توانایی) تا دو سال شیر دهید.
والوالدات یرُضِعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعه…»(14)
«مادران فرزندان خود را دو سال تمام شیر میدهند (این) برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند…»
اکنون به بررسی هفت دستور در باره شیردادن نوزادان که در تفسیر نمونه هم به آن اشاره شده است میپردازیم:
1- حق شیردادن را خداوند به مادر عطا کرده است و اوست که میتواند از کودکش نگهداری کند، با اینکه حق حضانت اطفال کوچک بر عهده پدر است اما از آنجا که تغذیه جسم وجان نوزاد در این مدت با عواطف مادر پیوند همسویی دارد، خداوند این حق را به مادر عنایت فرموده است. و از آنجا که حکمت باریتعالی بر همه امور مستولی است موضوع عواطف مادری و نیاز کودک از سوی او در نظر گرفته شده است و شیردادن به کودک یک نوع حق دو جانبه است که رعایت حال مادر و فرزند هر دو دخیل است.
2-مدت شیردهی بنابرصلاحدید مادران، میتواند از دو سال هم کمتر باشد. «…لمن اراد ان یتم الرضاعه…»(15) شیردهی به مدت دو سال برای کسی است که بخواهد این دوران را کامل کند.
و طبق تفسیری که در تفسیر نمونه آمده است در روایاتی که از اهل بیت (ع) به ما رسیده دوران کامل شیرخوارگی را دوسال و دوران غیرکامل آن را بیست و یک ماه فرمودهاند. و شاید این معنی از ضمیمه کردن آیه فوق با آیه 15 سوره احقاف بهدست میآید. زیرا در سوره احقاف میخوانیم «و حمله و فصاله ثلثون شهراً»(16) «بارداری و از شیرگرفتن 30 ماه است» و با توجه به اینکه معمولاً دوران بارداری نه ماه است، بنابراین بقیه که بیست و یک ماه است مدت معمولی شیردادن است.
3-اسلام در همه موارد رعایت حال زنان و مادران را به نحو مطلوب نموده است و در هیچ زمینهای حقوق آنان را نادیده نگرفته است، با توجه به اینکه زمان شیردهی، مادران باید از تغذیه مناسب برخوردار باشند و باید با آرامش خاطر این مهم را به انجام رسانند، لذا خداوند سفارش اکید به پدران نموده است که: «وعلی المولود له رزقهن و کسوتهن»(17) «و برای آن کس که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدت شیردهی بپردازد، حتی اگر طلاق گرفته باشد)» خداوند عواطف مرد را تحریک نموده است که این فرزند، میوه دل توست و مسوولیت تأمین مادر او نیز بر عهده توست. البته در ادامه خداوند حکیم رعایت حال پدران را هم نموده است و میفرماید: «لاتکلف نفس الاوسعها»(18) «هیچ کس موظف به بیش از حد توانایی خود نیست» یعنی ای مادران توجه! توجه! بیش از حد توانایی همسرانتان، از آنها توقع و انتظار نداشته باشید. خانمها، در این شرایط سخت اوضاع اجتماعی باید به ضروریترین غذا و لباس بسنده کنند و همسران خود را در معرض سختی ومشقت بیش از حد نیندازند.
4-«…لاتضار والده بولدها و لامولود له بولده»(19) «نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک را دارد و نه پدر.» اختلاف پدر و مادر هم بر روح و روان کودک اثرات جبرانناپذیری دارد و هم در تأمین ضروریات کودک ایجاد اختلال میکند.
سفارش خداوند بر این موضوع است که نکند مادر به خاطر اختلاف پدر، از شیردادن و دیدار پدر از فرزند و… خودداری کند و پدران هم نیز نباید بر اثر اختلاف با همسرشان از رسیدگی به آنها کوتاهی کنند.
5-حتی اگر پدری از دنیا رفت، وارثان باید عهدهدار تأمین نیازمندیهای مادر شوند، و مادر را در تمام طول شیردهی از لحاظ غذا و پوشاک و اطمینان خاطر تأمین نمایند، «و علی الوارث مثل ذلک»(20).
6-از آنجایی که اساس سلامت یک خانواده به همفکری و همدلی زوجین وابسته است در این موقعیت هم، خداوند اجباری قرار نداده است و دستور به مشورت و همفکری داده است، چقدر زیبا میفرماید: «… فان اراداً فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما…»(21) «اگر پدر و مادر بخواهند با همفکری و توافق، طفل را (زودتر) شیر بگیرند، مانعی ندارد.»
7-«… و ان اردتم ان تسترضعوا اَولادکم فلاجناح علیکم اذا سلّمتم ما اتیتم بالمعروف…»(22) «(واگر با عدم توانایی یا عدم موافقت مادر) خواستید دایهای برای فرزند خود بگیرید گناهی بر شما نیست، به شرط اینکه حق گذشته مادر را به طور شایسته بپردازید.»
باز در این آیه هم اختیار با مادر است. اگر مادر توانایی لازم برای شیردهی را ندارد نمیتوان او را مجبور به این کار کرد و نیز نمیتوان او را مجبور کرد که فرزندش را به دایه بسپارد و به جای او، «دایه» فرزندش را شیر دهد. بلکه با رضایت او میتوان کار نگاهداری و شیردهی را به دایه سپرد و یا قسمتی از این کار را محول کرد، تا کمک برای مادر باشد.
و در این مورد سفارش شده است که در صورتی که از دایه استفاده کردید، حقوق مادر را بپردازید و این امر باعث نشود که حقوق مادر نسبت به گذشته و شیردهی پیشِ از آن پایمال شود.
در آخر خداوند به همسران توصیه کرده است که با تقوا باشید تا بتوانید یک زندگی سالم برای خود و فرزندتان داشته باشید. زیرا اختلافات میان همسران گاهی باعث لجاجت و تضیح حقوق یکدیگر میشود و در این میان کودکان اولین قربانیان این لجاجتها هستند. و خدای نکرده والدین عقدههای خود را سر کودکان خالی نکنند. لذا خداوند میفرماید: «واتقوالله واعلموا ان الله بما تعلمون بصیر»(23) « از خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید و بدانید خداوند به تمام اعمال شما بیناست!».
در این جا بد نیست حکایتی بشنوید:
حاج شیخ جعفر شوشتری، عالم با تقوایی بود که به درجات علمی و عملی به مقامات عالیه رسید. سخنان و نصایح او در بین مردم پرنفوذ و گیرا بود، و سجایای اخلاقی ویژهای داشت. بسیار مقید به حلال و حرام و پرهیز از گناه بود. روزی به مادر مکرمهاش گفتند: به داشتن چنین فرزندی باید افتخار کنی! مادرش گفت: بله. ولی او باید بر من ببالد، چرا که من از لحظه تولد و حتی قبل از آن همیشه با وضو بودم و یک بار هم او را بدون وضو شیر ندادم، همیشه هنگام تغذیه او، خدا را در نظر داشتم و با طهارت و یاد خدا و ذکر نام خدا او را در آغوش میگرفتم و آرزویم این بود که مانند امام جعفر صادق (ع) شود.
…جالب است که دقیقاً مطابق فرمایش قرآن است، آنجا که در سوره فرقان ویژگیهای مؤمنان را ذکر میکند، یازدهمین نشانه مؤمنان را در آیه 74 بیان میکند که:
والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین واجعلنا للمتقین اماما»(24)
«وکسانی که میگویند: پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که موجب روشنی چشمان (ما) باشد، و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان!»
در این آیه اشاره شده است که یکی از ویژهگیهای مومن راستین این است که به تربیت خود وخانواده خویش اهمیت دهد وخود را در برابر فرزندانش مسوول بداند، آنها با اعمال خوب خود پیوسته از خدا میخواهند که برای آنها نسل پاک قرار دهد و جالب است که تقاضا میکنند که ما را امام پارسایان قرار ده.
همت بلنددار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیدهاند
و البته روشن است که در گوشهای ننشستند و دعا کنند، بلکه «دعا»، نشانه و رمز کوشش و علاقه آنها است و مسلماً این افراد همه توان و همتشان را در تربیت فرزندانشان میگذارند و در عین حال دعا هم میکنند که همه اضلاع مثلثی که گفتیم تکمیل شود.
آنها نه تنها خود را مسوول تربیت و راهنمایی خانواده خود میدانند، بلکه از خدا میخواهند که راهنمای دیگر مردم باشند. ناگفته نماند که در روایات آمده که این آیه در باره علی (ع) و ائمه وارد شده است. و این از باب «جری» است؛ یعنی یک حقیقت کلی را بر بهترین مصادیقش (نمره 20) حمل کردن، به معنای عدم انطباق آیه بر مصداقهای آیه زیر نمره 20، نیست. با یک مثال موضوع را عینیتر میکنیم: وقتی در جایی سخن از حقیقت ادب است، اشاره به فرد حاضر میکنیم که سمیل ادب است و میگویم «ادب» یعنی این.
و در سخن مفسرین هم آمده است که: این موضوع دلیل بر عدم انطباق آیه با دیگر مؤمنان نخواهد بود و هر کدام در اندازه و موقعیتهای مختلف، امام و رهبر و پیشوای دیگران خواهند بود.
خانوادههای آگاه زمینهساز رشد و تربیت و تکامل معنوی فرزندانشان هستند ولی بعد از این زمینهسازی و نصب سیمهای برق، برق رشد را خداوند در سیمها جاری میکند. حتی پیامبر اکرم (ص) با آنکه بهعنوان هادی از سوی خداوند معرفی شده است، ولی در باره او گفته شده است که: «انک لاتهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشاء»(25)، «تو هر کس را که دوست بداری نمیتوانی هدایت کنی».
این در مورد ما، در باب فرزندانمان بیشتر صادق است. برخی به مجرد مراقبتهای جزئی از فرزندان، تصور و توهم میکنند که رشددهنده اصلی، آنها هستند. آری در روایات و آیات، نقش کلیدی مواظبتها، ارتزاق حلال و تفکیک دختر و پسر در خوابگاها و صدها رسالت مطرح شده است، اما همه اینها به منزله همان مثال «سیمکشی» در یک ساختمان است که زمینه برای جریان الکتریسیته فراهم میشود.
به این آیه توجه فرمایید: «…و انبتها نباتاً حسناً و کفلها زکریا»(26)
«خداوند، مریم را چونان گیاهی، رشدی نیکو داد و زکریا کفالت و سرپرستی او را عهدهدار شد»
در این آیه همان دو نقش اشاره شده ، مطرح شده است:
1) تأثیر رشد دادن و وصل برق هدایت از سوی خداوند (امدادهای تربیتی).
2) نقش کفالت و سرپرستی و مراقبت مربی و کفیل.
آری کسی که خدا به رشد او توجه خاص دارد باغبانی چونان زکریا باید کفالت این دسته گل اهدایی خدا را برعهده گیرد.
نتیجه: نوشته این شماره میتواند در اهتمام جدی به تغذیه جسم و جان، جلوه کند که تکیه عمده مقاله بر تأیید تغذیه جسم بر جان و روان بود. الهام از آیات، تاریخ و دانش در میان نوشته حاضر گنجانیده شد، که البته، اداء حق والای آیات الهی، در این مختصر نمیآید. انشاءا… در شماره بعد، در باب «رشد معنوی و طرح فطرت» مطالبی تقدیم خواهد شد.
ادامه دارد
1- بقره، آیه 233
2- مجموعه شعر: باغ باشم از قناری پر شوم، علی رهبر
3- کتاب هورمونها، ص 11.
4- مکتبهای روان شناختی و نقدآن، ص 321
5- مستدرک، ج 3، ص 71.
6- قرآن و روانشناسی، دکتر محمد عثمان نجاتی.
7- قصص، آیه 6.
8- قصص، آیه 12.
9- قصص، آیه 13.
10- تحریم، 10.
11- تحریم، 11.
12- سفینه النجاه، ص 84.
13- روم، آیه 21.
14- بقره، آیه 233.
15- همان.
16- احقاف، آیه 15.
17- بقره، آیه 15.
18- بقره، ادامه آیه 233.
19- بقره، ادامه آیه 233.
20- بقره، ادامه آیه 233.
21- بقره، ادامه آیه 233.
22- همان
23- بقره آخر آیه 233.
24- فرقان، آیه 74.
25- قصص، آیه 56.
26-آلعمران، 37.
- 1قرآن.
2- تفسیر نمونه و المیزان
3- قرآن و روانشناختی، نوشته دکتر محمد عثمان نجاتی